روش ابداعی تدریس من: «آموزش تصویری»



شاید اونهایی که با افکار من آشنایی دارند این مطلب را باور نکنند، ولی لطفا باور کنید: من معلم درس «دینی» دبستان هستم. و سعی کرده ام اتفاقا یکی از بهترین معلم های دینی باشم. خب البته داستانش طولانی ست، بماند برای بعد، ولی در دانشگاه ما خارجی ها می توانستیم سه واحد درسی برداریم: یکی ش «دینی» بود. دو واحد دیگه که برداشتم «اجتماعی» و «ریاضی» بود.
و حالا در کنار ریاضی و اجتماعی درس «دین و بینش و اخلاق» که در اینجا به آن RLE یا religion livssyn og etikk   می گویند نیز می دهم. اما همانطور که گفتم من همیشه می خواستم توی کارم بهترین باشم. پس فکر کردم که باید بیشتر تلاش کنم. این کار را کردم. این اغراق نیست. رضایت بچه ها موقعی که یاد می گیرند، برای من بالاترین لذت و قدردانی ست.
سه سال پیش موقعی که درس ریاضی را به صورت انیمیشن در آوردم، در مدرسه با استقبال زیاد دانش آموزان و پدرها و مادرها مواجه شد. از نظر آنها دیگر نیازی نبود که پدرو مادرها با بچه های خود در خانه ریاضی کار کنند. بدین ترتیب اگر اغراق نباشه باید بگم من یکی از معدود معلم هایی بودم که روش آموزش تصویری رو در مدرسه به طور جدی به کار بستم. ولی این کار من مورد حمایت جدی قرار نگرفت. یا شاید هم به کارم بها ندادند. سال گذشته  روی درس اجتماعی این کار را کردم. گر چه برای بچه ها جدید بود، ولی برایشان جالب بود.  
یک ماه پیش وقتی کار مدرسه م شروع شد به فکرم زد تا با درس دینی نیز چنین کارهایی بکنم. وقتی بعضی از دانش آموزان  از درس دینی خسته می شدند، فکر من مشغول این می شد که چطور این خستگی رو از میان بردارم. تا اینکه فکر کردم از دنیای دیجیتال کمک بگیرم. شما می دانید که بچه ها خیلی رنگ و فیگور و نقاشی را دوست دارند، خب منم همین المنت ها رو به عنوان کمک استفاده کردم.
با یکی از همکاران صحبت کردم. قبول کرد. و با هم یک برنامه ی عروسکی دیجیتال درست کردیم. دیدم بچه ها خیلی خوششان آمد. تصمیم گرفتم ادامه دهم. و قسمت دوم را درست کردم. باور کنید بیش از 50 ساعت وقت صرف کردم. حالا یکی دیگر از همکاران نیز به ما پیوسته بود. و کم کم دیگر همکاران نیز مایل به همکاری شدند. در فیلم شماره ی 3 تعداد بیشتری را وارد کار کردم.
حالا دیگر بچه ها با شادمانی درس هایم را دنبال می کنند و این نیرویی ست که به کارم ادامه دهم.
امروز وقتی حاصل کار را برای دیگر معلم ها در سالن جلسه مدرسه نمایش دادم، مورد توجه بسیار قرار گرفت. صدای خنده هاشان سالن رو پر کرده بود. همه مرا تحسین کردند، و می فهمیدند که چقدر زحمت پشت این کار نهفته بود.  

البته برای انجام چنین کاری وجود استودیوهای بزرگ لازم است. و اینکه چند نفر با هم کار کنند. اما من باید تنها این کار را پیش می بردم. صدابرداری، مونتاژ، متن خوانی، انتخاب صحنه های فیلم که مناسب متن باشد، خلاصه همه و همه ساعت ها وقت مرا گرفت. ولی خودم را خسته نمی بینم. بر عکس نیرویی دارم که حس می کنم، تا قله های این کار باید بروم.  من به این روش «روش آموزشی تصویری» یا Visuell opplæring  می گویم. امیدوارم روزی تمام نروژ از این روش من استفاده کنند. 

البته الان دارم روی ورشون فارسی اش کار می کنم. یکی از هموطنان هنرمند که در ایران سابقه ی کار در صدا و سیما هم داشته قرار شده با من همکاری کند. بزودی آنرا هم خواهم ساخت.  
این قسمت اول این مجموعه که گر چه به طور ابتدایی ساخته شده، ولی در قسمت های بعدی سعی کردم این ضعف را جبران کنم:



و قسمت دوم:

نظرات

  1. بعضی وقتها میرسی به جایی که حالت از زندگی و آدمهاش به هم میخوره ، چون هر چی دور و برتو نگاه میکنی ، جز لجن و کثافت چیزی نمیبینی . و درست همین موقع هست که آدمی رو میبینی که یه گوشه دنیا بی سر و صدا و ساکت نشسته و بدون اینکه بوق و کرنا راه بندازه و بدون هیچ چشم داشتی هر چی دانسته و توانایی داره ، هر چی عشق و انرژی و مهر و صفا داره ، در غالب برنامه آموزشی و موزیک و ترانه و متن و شعر تقدیم آدمهای دیگه میکنه . این آدم دقیقا مثل همون ستاره ای هست که تو دل آسمون تاریک تبدیل به یه نقطه درخشان و نورانی میشه . و اونوقته که تو با نگاه کردن به اون نقطه نورانی دوباره به زندگی و حضور آدمیت ، هر چند کم ، امیدوار میشی .
    و تو یکی از همون نقطه های نورانی هستی مختار . دست مریزاد .

    پاسخحذف
  2. بهنوش عزیز
    در عمرم پیام به این زیبایی ندیده بودم. پیامی که خستگی ام را به کل بر طرف کرد. پیامی که در واقع انعکاسی بود از همان نوری که توآنرا چنین پویا و مثبت ترسیم کردی و به من نسبت دادی. این پیام زیبا نه از آن روی است که تعریفم کرده ای. و ما ایرانی ها عاشق تعریف کردن از خود هستیم. زیبایی ازآن روست که تو هم این فضا را عوض می کنی، و امید می دمی به آدم که فکر کند حتی اگر یک خواننده هم باشد که این نقطه ها را «حضور آدمیت» بداند، پس من کارم را کرده ام.
    بازم ممنون بهنوش.... مطمئن باش که تا «آینه» هایی همچون تو هستند، من نیز نور خواهم داشت.... درود بر تو ....

    پاسخحذف
  3. مختارجان گفتنی هارو بهنوش عزیز گفتند ولی مطمین باش نتیجه اش رو خواهی دید ... موفق باشی


    دنیا

    پاسخحذف

ارسال یک نظر

پست‌های معروف از این وبلاگ

«لوکه زاهیر» فروزان کردستان!

سبز باشید!

از ترجمه ی «جیگرت را بخورم» تا مارال!