بین نگاه دیگران و انتظارات من


جوانتر که بودم آرزو می کردم که کاشکی نگاه انسانها به دنیا و پدیده ها یکسان بود. ولی چنین نشد. و این مرا می رنجاند. بعدها که بزرگتر شدم، فکر کردم که برای رسیدن به این هدف باید نگاهم را عوض کنم. و چنین کردم. نگاهم به زندگی، نابرابری، خوشبختی یا عشق و هر آنچه که بشر با آن سر وکار داشت، تعدیل یافت... اما باز هیچ تغییری حاصل نشد. حتی مهاجرت من نیز چیزی را به نفع نگاهم عوض نکرد.  من فقط تنهاتر و تنهاتر شدم. و بالطبع رنجیده خاطر تر.  

این روزها به نتیجه گیری های دیگری رسیده ام. مهمترین اینکه غیر ممکن است که همه ی انسانها نگاه واحدی به دنیای اطراف خود داشته باشند. نه ... و از آن غیر ممکن تر تغییر این نگاههاست. هیچ کس حاضر نیست از نگاه خود به زندگی، عشق یا خوشبختی عقب بنشیند. همه مدعی هستند.  

بنابر این تنها چیزی که می توانست  مشمول تغییر شود نه نگاه دیگران بلکه انتظارات من بود. و چنین کردم. انتظاراتم را پایین آوردم. تا حد بی تفاوتی ... قبول کردم که همه نباید برداشت یکسانی از زندگی یا خوشبختی یا حتی عشق داشته باشند.  
البته که این راه آسان نیست.... اما هزینه ی رنجیده خاطر شدنش کمتر است...
. ..


ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
عکس از اینترنت

نظرات

  1. bale agha mokhtar.gahi bayad bi tafavot bood.vali in bi tafavoti baraye man kheili sakhte.barha be khodam in jomle ro goftam vali baz rooz az no v roozi az no.karim mortezapour

    پاسخحذف

ارسال یک نظر

پست‌های معروف از این وبلاگ

«لوکه زاهیر» فروزان کردستان!

سبز باشید!

از ترجمه ی «جیگرت را بخورم» تا مارال!