خر و خردلی و bæsj و bæsjebrun


یادداشت های یک معلم پُست مدرن! 

امروز در کلاس درس دوم دبستان، بچه های کلاس تقسیم شدند به گروههای 2 یا 3 نفره تا تخیلاتشان را در باره ی «فضا» به کار اندازند. قرار این بود که این بچه ها هر چه که می توانند در مورد فضا خیال بافی کرده آنرا بر روی کاغذ آورند و نقاشی هایی هم در همین رابطه بکشند. 
دو تن از بچه ها توی بغل من نشسته و اصرار کردند که من هم همگروه آنها باشم. 3 معلم در کلاس بودیم، و من قبول کردم. وقتی با هم نشستیم عین بچه ها شدم و با هم قصه سازی کردیم. سعی کردیم که قصه ی ما خیلی هیجان انگیز باشد. مثلا اینکه: ما 3 نفر تصمیم می گیریم به فضا برویم. در بین راه سفینه ی ما گم می شود و ما مجبور می شویم که در سیاره ای فرود آییم. این سیاره برخلاف دیگر سیاره هاست. اول از همه اینکه کروی نیست. بلکه مکعبی شکل است. و روی هر سطحش مخلوقات عجیب و غریبی زندگی می کنند. و اگر هر کدام بخواهد به سرزمین همسایه تجاوز کند، از بالای لبه ی دیگری به پایین پرت می شود. 
من به بچه ها کمک کردم تا بتوانند قصه را کمی فرم دهند. «لوکاس» مسئول نوشتن بود و آن دیگری «استفان» نقاشی می کرد.
 در ادامه ی قصه، من در این سیاره گم می شوم. و وقتی لوکاس و استفان مرا پیدا می کنند، من عین موجودات فضایی شده ام. رنگ و رویم عوض شده است و ...  
استفان موجودات را با 5 دماغ و هشت دست و پا نقاشی کرد. و حالا که من هم عین آنها شده بودم نیز باید به همین ترتیب نقاشی می شدم. 
او هر بار چیز جدیدی می کشید و آنرا با خنده به من و لوکاس نشان می داد. لوکاس هیجانات داستان را دوست داشت و بخشی از تخیلات داستان شده بود. و من کمکش می کردم که از نظر املایی نیز بعضی کلمه ها را درست بنویسد.
در همین اثنا من باید به بقیه ی بچه ها هم سرک می کشیدم. بعضی از بچه ها دوست داشتند که داستانشان را برایم بخوانند. بعضی دیگر نقاشی های عجیب و غریب کشیده بودند و به من نشان می دادند. وقتی برگشتم، استفان مرا کشیده بود. گفت: توی صورتتbæsjebrun  (بَش ِ برون) بکار برده ام. 
باید اعتراف کنم من کلمه ی bæsjebrun را برای اولین بار بود که می شنیدم. گفتم حتما ارتباطی با کلمه ی bæsj (بَش) که به معنی «گوه»ست دارد. راستش حالم گرفته شد. به استفان گفتم: آدم به بزرگتر نمی گه که تو صورتش bæsj بکار می بره ... 
طفلکی با نگاه استفهام انگیز نگاهم کرد. لوکاس که از یک خانواده ی برزیلی یایی و دوزبانه است مثل اینکه به چنین سوء برداشت ها آشنا باشد رو کرد به من و گفت: ناراحت نشو مختار، این فقط یه رنگه ...

وقتی برای معلم دیگر تعریف کردم، هر دو از ته دل خندیدیم. bæsjebrun یعنی «قهوه ای گوهی» و هیچ ربطی به گوه ندارد. عین خردلی ما که هیچ ربطی به «خر» ندارد....

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

«لوکه زاهیر» فروزان کردستان!

سبز باشید!

از ترجمه ی «جیگرت را بخورم» تا مارال!